نویسنده: دکتر عبدالکریم زیدان
مترجم: جلیل بهرامینیا
جماعت دینخواه در کار فراخوانی مردم به سوی خدا و حاکمیت بخشیدن به شریعت اسلام تابع سنت الهی در پیکار میان حق و باطل است. لذا بر جماعت لازم است که به منظور کامیابی در دفع باطل به پیروزی رساندن پیام حق خویش و پایهگذاری حکومت دینی به مهیا کردن عوامل موفقیت و رفع موانع بپردازد.
جماعت در کار ارزنده و جهاد نیکخواهانه خویش معمولاً با رویگردانی و مخالفت مردم مواجه و از سوی دشمنان به باطل گرأی متهم خواهد شد. لذا جماعت باید با درک این حقیقت و دخالت دادن آن در ارزیابی و محاسبات خویش بدین نکته عنایت ورزد که سنگاندازی در راه دعوت و مقاومت در برابر پذیرش و گسترش دین و متهم کردن دعوت گران به باطلگرای اختصاص به عصر حاضر نداشته و در مورد رسولان الهی هم سابقه داشته و بخشی از تاریخ دعوت آنان را تشکیل میداده است. طبعاًجماعت دینخواه کنونی نه نزد خدا از پیامبران عزیزتر و نازنینتر است و نه به لحاظ حقانیت و اخلاصورزی از انبیا برتر است. اما حتی ان انبیا نیز با اذیت و مخالفت و اتهام به باطلگرای روبرو شده ولی کوتاه نیامدند و همانگونه که خدا به آنان دستور داده بود صبوری و بردباری پیشه کردند و بعد از این صبوری و استواری بود که از نصرت الهی برخوردار شدند چنان چه خداوند میفرماید: وَلَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِکَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا کُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِ اللّهِ.
«پیامبران زیادی پیش از تو تکذیب شدند اما در برابر تکذیبها صبوری ورزیدند و مورد اذیت و آزار واقع شدند (اما پایدار ماندند ) بالاخره نصرت ما را دریافت داشتند و هیچ چیز مقررات خداوند را دگرگون نتواند کرد.» انعام 34
مراد از مقررات دگرگون ناپذیر خداوند این قانون الهی است: وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ * وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ.
«عهد ازلی ما در بارهی بندگان برگزیده و رسولانمان این است که آنان قطعاً یاری خواهند شد و لشکریان ما حتماً پیروز خواهند شد.» صافات171-173
نکتهی مؤمننواز و شادیبخش این آیه این است که خداوند عین همان نصرتی را که به پیامبرش وعده کرده به مؤمنان نیز وعده داده است خداوند همچنین قطعی و حتمی بودن سنت الهی در حمایت از پیامبران و پیروان آنها را بیان فرموده است: إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ.
«بیگمان ما پیامبران خود و مؤمنان را در زندگی دنیا و در آن روزی که گواهان به پا میخیزند یاری خواهیم کرد.» غافر 51
پس سنت خداوند در حمایت از مؤمنان، جماعت دینخواه را هم در صورت التزام به اسباب و شراط نصرت در بر خواهد گرفت.
نیروی مورد نیاز جماعت دینخواه:
جماعت باید تلاش کند که نیروی قویتر از نیروی مخالفان فراهم آورد. نیروی جماعت هم متکی است بر گسترش بیداری اسلامی میان تودهها و نهادینهسازی آن در درون افراد و جذب نیکخواهان دیندار و صادق که در این صورت با گسترش بیداری اسلامی و ریشهدار شدن آن دامنه جماعت گسترده شده و تمامی لایههای جامعهها را در بر خواهد گرفت و با افزایش شمار اعضای جماعت و هواداران آن نیروی جماعت بیشتر شده و به نصرت الهی نزدیکتر خواهد شد.
جماعت باید از کشمکش و اختلاف بپرهیزد:
جماعت در راستای پرهیز از موانع پیروزی باید از اختلافات داخلی چه اختلاف افراد با همدیگر و چه با امیر جماعت دوری گزیند و راه نجات از این آفت هم پاکسازی درون از آلودگیهای هوا و هوس همراه با احساس نظارت خدا و خالص گردانیدن نیت برا پروردگار است که البته این هم به تنهای کافی نیست بلکه باید برای نحوهی کار جماعت و رابطهی اعضا با آن و وظایف و اختیارات امیر جماعت نظامنامه و دستور العمل دقیقی تدوین گردد چنان چه بنا بر اساسنامه جماعت تصمیمگیری در مورد کارها به اجتهاد امیر جماعت پس از رایزنی با شورای جماعت واگذار گردد اطاعت از دستورات امیر در چهارچوب ارزشهای دینی بر اعضا واجب است یا اگر بر مبنای اساسنامه امیر جماعت مقید به رأی اکثریت شورای جماعت باشد. امیر جماعت ملزم به اطاعت از رأی اکثریت شورا در حدود شرع میباشد و دیگر اعضای جماعت هم موظفند رأی مقرر را که توسط امیر برای اجرا به ردههای پایینتر ابلاغ میگردد؛ مبنای فعالیت خویش قرار دهند در پرتو چنین روشی کار جماعت به معنای واقعی کلمه گروهی شده و به صورت هماهنگ و منظم و عاری از اختلاف و چندگانگی جریان خواهد یافت. چنین حرکتی با این کیفیت برای جماعت لازم است حتی اگر گهگاه در برخی مراحل و برخی جزئیات کار به وقوع خطا و اشتباه هم منجر گردد، زیرا بیگمان ضرر کار هماهنگ هر چند در آن خطا هم باشد از ضرر کار صحیح اما پراکنده و ناهماهنگ برای جماعت کمتر و سبکتر است و بنا به قاعدهی دفع افسد به فاسد زیان سبکتر به منظور دفع زیان بزرگتر تحمل میگردد.
جماعت دینخواه باید از ریا کاری و بهانه به دست طاعنان دادن پرهیز کند:
جماعت باید در فعالیت خود جداً از ریاکاری دوری کند و هیچگاه بر جلب رضایت مردم و رضایت آنها از کار خود حرص نورزد زیرا ریاکاری جماعت را از مهرورزیها و عنایت کریمانه خداوند و از رضایت او بیبهره میکند. و وظیفه اصلی جماعت این است که با عمل به اوامر خداوند و بیاعتنای به نارضایتی مردم و دوری از خوشایند مردم در صورت ناهماهنگی با ملاکهای دینی حریصانه در پی کسب خوشنودی خداوند بر آید.
این البته بدین معنا نیست که جماعت از خشم و نارضایتی مردم پرهیز نکند و علاقهمند به کسب خشنودی آنان نباشد، هرگز. زیرا رضایت مردم باعث اعتماد آنها به جماعت میگردد و مورد اعتماد مردم بودن برای جماعت امری مطلوب و ضروری به حساب میآید؛ لیکن جماعت نباید ارزشهای دینی را فدای جامعه کند و برای دستیابی به رضایت مردم مرتکب اعمال خلاف شرع گردد. فراتر از این جماعت حتی باید اموری را که ذاتاً و یا برای تمامی افراد مباح هستند ترک کند تا بدینوسیله به باطلگرایان فرصتطلب و شایعهساز مجال تهمتسازی و شایعهپراکنی ندهد، که همواره در میان مردم عدهای هستند که خریدار کالای طعن و تهمت بوده و بدون مطالبه دلیل به تصدیق شایعات میپردازند... لذا پرهیز از کارهای شبههناک و ترک کارهای مباح به منظور اعتمادسازی در جامعه از جمله امور لازمی است که مدّ نظر قرار دادن آن بر جماعت واجب است.
مگر نه اینکه با وجود مباح بودن فراگیری خواندن و نوشتن، خداوند به منظور بستن دهان طاعنان و برای کفار پیامبر(ص) را به اقتباس قرآن از کتب گذشتگان متهم نکنند، ایشان را از فراگیری خواندن و نوشتن به دور داشت، چنانکه در این خصوص در قرآن میفرماید: وَمَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ.
« تو پیش از از قرآن کتابی نمیخواندی و با دست راستت چیزی نمینوشتی، که در این صورت باطلگرایان به شک و تردید میافتادند.» عنکبوت 48
در تفسیر این آیه آمده است که: اگر تو خواندن و نوشتن میدانستی بیگمان باطلگرایان به بهانهجویی میپرداختند و میگفتند: شاید پیامبر(ص) قرآن را از کتب بر جای مانده از انبیای پیشین بر گرفته و خود آن را نوشته است در حالی که میدانستند که پیامبر(ص) فردی امی است و خواندن و نوشتن نمیداند. آخر رسول خدا (ص) سالها بیآنکه خواندن و نوشتن بداند با آنها زیسته بود سپس این کتاب شگفتآور و معجزه را برای آنان آورد که سخنوران و نویسندگان را ناتوان ساخت اگر پیامبر(ص) قبلاً باسواد میبود شاید این را دستاویز قرار میدادند اما اکنون که سابقه پیامبر(ص) در میان آنان چنان بود مجال این کار را نمییافتند.
نظرات